بازم

ساخت وبلاگ

درد ما را که زند مرحم درد...

جز پریشانی و درد.....آن هم که هست....

×××          ×××

یکی نیست بگه مسافر عشقتو کجا گذاشتی...

×××          ×××

مینویسم از نگاه همیشه منتظرم
از چشمان بارانی ام
ازبوسه های نشکفته ام
مینو یسم برایت از ترسم
ترس از بی تو ماندن وبی تو رفتن
بی تو گفتن وبی تو خواندن
مینویسم برایت از نغمه های شبانه ی غم
در کنج عزلت تنهایی ام
مینویسم برایت از معنای زندگی
از اینکه من زندگی را در کنار تو بودن معنا می کنم
زندگی را برای تو سرودن معنا می کنم
من زندگی را در خروش چشمان نیلگونت معنا می کنم
من زندگی را در آغوش تو بودن معنا می کنم
معنای زندگی معنای بوسه های آتشین عشق است

×××          ×××

مینویسم برای دل خودم ...
فقط مینویسم ...

×××          ×××
من می روم و تو می مانی
به اميد همه ي باور هايت
با عشق مدارا مي كني و مي گويي...
كسي ديگر مي ايد ........
تو كه مي روي
من مي مانم و من.....
بي مدارا.....بي عشق....
به اميد هيچ كس ديگري
×××          ×××

با آمدنت فریبم دادی
یا با رفتنت؟
کاش تو را هرگز نمی دیدم
تا همیشه سراغت را
از فرشتگان می گرفتم
تا تلخترین شعرم را هرگز
در گوش خدا نمی خواندم
کاش تو را هرگز نمی دیدم
آن وقت
نه بغضی در گلویم بود
نه این دلشدگی
و نه مشتی شعر
××______________××

یکی از همین روزها...
ما را در سایت یکی از همین روزها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : roozhayetanhaiea بازدید : 30 تاريخ : دوشنبه 15 آبان 1402 ساعت: 16:49