باران سراسیمه خودش را به شیشه میکوبید دختر انگشتانش را روی سبزه میکشید انگار داشت میان گندم زارهای بچگی اش زیر باران میدوید صدای قرچ و قروچ شیشه پاک کن دختر را از فکر و خیال بیرون اورد - فلکه دومی بود ؟ - آره ماشین فلکه را دور میزند و توی خیابان میپیچد چند دقیقه بعد زیر بارانی که تند تر ش,یکشنبه,قبرستان ...ادامه مطلب