یکی از همین روزها

متن مرتبط با «قبرستان» در سایت یکی از همین روزها نوشته شده است

یکشنبه به وقت قبرستان

  • باران سراسیمه خودش را به شیشه میکوبید دختر انگشتانش را روی سبزه میکشید انگار داشت میان گندم زارهای بچگی اش زیر باران میدوید صدای قرچ و قروچ شیشه پاک کن دختر را از فکر و خیال بیرون اورد -      فلکه دومی بود ؟ -      آره ماشین فلکه را دور میزند و توی خیابان میپیچد چند دقیقه بعد زیر بارانی که تند تر ش,یکشنبه,قبرستان ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها