یکی از همین روزها

متن مرتبط با «حالا» در سایت یکی از همین روزها نوشته شده است

حالا میفهمم

  • حالا میفهمم چرا علی رو دوست دارم  اون خیلی ارومه ارامش بخشه خیلی مهربون و به فکرهچند شب پیش احمد بهش گفت بیا بریم فلان جا گفت نه باید برم خونه مامانم تنهاس اخه علی هم مثل من باباش فوت شده امرور دوباره اومد مغازه اینبار کلی با هم حرف زدیم وقتی میگم کلی ته تهش ده تا جمله  شش تا من چهار تا اونه ولی خب چون علی خیلی ساکت و ارومه همین میشه کلییراستش خیلی دلم میخواد مستقیم بهش بگم چقدر دوسش دارم اما میترسم چون احمد  این عشقو برامون ممنوعه کردهعلی هم که رفیق شیش احمد یا  بهتر بگم انگار داداش دو قلوشه هیچ غلطی نمیتونم بکنم و این شدیدن اذیتم میکنه بخوانید, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها